صورتبندی جاودانگی در خوانش اسطورهای ادبیات
|
مصطفی صدیقی* |
|
|
چکیده: (4275 مشاهده) |
زمان و مرگ، ناگزیر آدمی است از آن روی جستجوی اکسیری که انسان را بر زمان چیرگی دهد، از دغدغههای دیرسال او بودهاست. اسطوره، رویارویی انسان را با زمان در قلمرو طبیعت فراهم میآورد، پس آدمی به شکلهای گوناگون میکوشد پادزهر زمان را از طبیعت بگیرد و بر آن میشود که این اکسیر را از درخت بستاند، یا خود با درخت درآمیزد و یکی شود. گیاه در کارکرد جاودانگیبخشی خود، زمان طبیعی (تاریخی) را به قلمرو زمان اسطورهای منتقل میسازد. این رویداد گونهای بازی است که در آن، انسان ـ گیاه به گیاه ـ زبان بدل میشود و گیاه جاودانگیبخش، در «زبان» تجلی مییابد.در این نوشتار نسبت انسان ـ گیاه، گیاه ـ جاودانگی، انسان ـ زبان، زبان ـ بازی، زمان ـ بازی از منظر اسطورهای، طرح، بحث و تحلیل میشود. روش کار، تحلیل محتوای کیفی با رویکرد توصیفی و تحلیلی است. این پژوهش گوشهچشمی نیز به داستان «ساداکو و هزار درنای کاغذی» از الینور کوئر دارد که برای توضیح مباحث به آن اشاره شدهاست. با استحالهی آدمی و هستی به کلمه در قلمرو اسطوره و رهایی از زمان تاریخی، جاودانگی در زبان یا به تعبیر دیگر ادبیات روی مینماید؛ بنابراین اکسیر جاودانگیبخش، ادبیات است.
|
|
واژههای کلیدی: زبان، اسطوره، زمان، بازی، واژه، گیاه، جاودانگی. |
|
متن کامل [PDF 447 kb]
(1822 دریافت)
|
نوع مطالعه: پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي انتشار: 1399/6/27
|
|
|
|
|
ارسال نظر درباره این مقاله |
|
|